کد خبر: ۱۰۶۶۴
۰۸ آبان ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۰

خاطره حسین حاجیان از اولین روز کاری‌اش در ساعت‌سازی

تا آن‌موقع ساعت تعمیر نکرده بودم، آرام و آهسته ساعت اول را باز کردم حواسم جمع بود تا اجزای ساعت آسیب نبیند. روز بعد اول صبح، مرحوم ساعتچی صدایم زد و گفت: «این ساعت‌ها که از دیشب خواب هستند!»

ترسی به جانش افتاده بود، او از میان ابزار ظریفی که در مقابلش قرار داشت فقط پیچ‌گوشتی را می‌شناخت. با خودش می‌گفت اگر ساعت به این کوچکی را کامل باز کنم ممکن است یک قطعه آن بیفتد و گم شود، آن موقع جواب اوستا را چه بدهم؟ به هر شکلی که بود با مهارت نداشته‌اش سعی کرد تا مثلا ساعت مچی را تعمیر کند.

حسین حاجیان، ساکن محله شهید بهشتی، خاطره شیرین ورودش به حرفه ساعت‌سازی را برایمان تعریف می‌کند.

 

شانست را امتحان کن!

متولد بیرجند است. او از نوجوانی در رشته‌های فنی مختلفی کار کرده، اما علاقه‌اش تعمیرساعت است، دوست داشته از زیروبم کار چرخ‌دنده‌ها، عقربه و موتور آن سر دربیاورد. 

حسین حاجیان تعریف می‌کند: «یکی از دوستانم که متوجه علاقه‌ام شد گفت: حسین! برو مشهد، چهارطبقه. چند ساعت‌ساز قدیمی در این خیابان کار می‌کنند. شانست را امتحان کن!»

حسین آقا به حرف دوستش گوش داد. او در ۲۴‌سالگی دست زن و بچه کوچکش را گرفت و راهی مشهد شد تا از حرفه‌ای که علاقه دارد نان دربیاورد؛ «سال‌۱۳۵۲، سه تا ساعت‌سازی در چهارطبقه بودند که حرف اول را در مشهد می‌زدند یکی از آنها مرحوم ساعتچی بود.»

با گذشت نیم قرن، هنوز هم با دقت، آن روز را به یاد دارد؛ «روز سه‌شنبه بود رفتم داخل مغازه و از مرحوم ساعتچی درخواست کار کردم، نگاهی به من کرد و گفت برو شنبه ساعت ۸ صبح بیا!»

همین یک جمله برای حسین آقا کافی بود تا از خوشحالی، روز شنبه قبل از ساعت‌۷ صبح، مقابل مغازه منتظر صاحب‌کارش بماند؛ «شاگرد بودم و روز اول وظیفه تمیز کردن شیشه‌ها و جاروکشی به من محول شد، اعتراضی نداشتم و کارم را انجام دادم. بعد از تمیزکاری نگاهم به دست بچه‌هایی بود که ساعت تعمیر می‌کردند، با اینکه چیزی از ساعت نمی‌دانستم گاهی حرفی از دهانم خارج می‌شد و آنها را به قول خودم راهنمایی می‌کردم که چگونه ساعت را باز و بسته کنند.»

 

راه و رسم مسیر

مرحوم ساعتچی که رفتار حسین آقا را زیرنظر داشت با تصور اینکه او سررشته‌ای از تعمیر ساعت دارد صدایش کرد و پنج ساعت مچی کوکی قدیمی را برای تعمیر به او داد؛ «تا آن موقع ساعت تعمیر نکرده بودم، آرام و آهسته ساعت اول را باز کردم حواسم جمع بود تا خیلی موتور، چرخ‌دنده، پیچ و ... ساعت را به‌هم نریزم تا بتوانم دوباره آن را ببندم.»

هر پنج ساعت را آهسته باز می‌کند و با ابزاری که در اختیارش گذاشته بودند کمی داخل ساعت را بررسی می‌کند، سپس می‌بندد و تحویل صاحب‌کارش می‌دهد؛ «تعمیر ساعت، کار بسیار دقیق و باظرافتی است، بلدی می‌خواهد تا بفهمی ایراد ساعت چیست و چگونه برطرفش کنی، مرحوم ساعتچی که دید من چقدر زود ساعت‌ها را تعمیر کرده‌ام آنها را با خودش به خانه برد تا کارم را بسنجد.»

روز بعد اول صبح، مرحوم ساعتچی حسین آقا را صدا می‌زند و می‌گوید: «حسین بیا اینجا! این ساعت‌ها که از دیشب خواب هستند!» حسین آقا همانجا موضوع را برای صاحب‌کارش تعریف می‌کند و مرحوم ساعتچی که می‌فهمد چقدر او به این کار علاقه دارد راه و رسم تعمیر ساعت را به او یاد می‌دهد.

حاجیان تبدیل به یکی از اوستاکاران این حرفه می‌شود و این گونه ۲۲‌سال به عنوان سرکارگر تعمیرکاران در ساعت‌سازی ساعتچی کار می‌کند.



* این گزارش سه‌شنبه ۸ آبان‌ماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۸۷ شهرآرامحله منطقه ۷ و ۸ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44